شب پیما. آنکه در شب راه رود. که شب پیمایی کند، کنایه از شب بیدار. (برهان). شب بیدار و بی خواب. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) : ما به فریاد آمدیم از نالۀ شبهای خویش پرسشی میکن ز رنجوران شب پیمای خویش. کمال خجندی. ، دردمند، یعنی صاحب درد و آزار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) ، عاشق مهجور و بیقرار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا)
شب پیما. آنکه در شب راه رود. که شب پیمایی کند، کنایه از شب بیدار. (برهان). شب بیدار و بی خواب. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) : ما به فریاد آمدیم از نالۀ شبهای خویش پرسشی میکن ز رنجوران شب پیمای خویش. کمال خجندی. ، دردمند، یعنی صاحب درد و آزار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) ، عاشق مهجور و بیقرار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا)
دشت پیمای. دشت پیماینده. صحرانورد. بیابان نورد. دشت سیر. دشت نورد: یکی دشت پیمای برنده راغ بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ. اسدی. به وادی دل من هیچ گوشه پیدا نیست به غیر آهوی چشم تو دشت پیمایی. اثر (از آنندراج)
دشت پیمای. دشت پیماینده. صحرانورد. بیابان نورد. دشت سیر. دشت نورد: یکی دشت پیمای برنده راغ بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ. اسدی. به وادی دل من هیچ گوشه پیدا نیست به غیر آهوی چشم تو دشت پیمایی. اثر (از آنندراج)