جدول جو
جدول جو

معنی شب پیما - جستجوی لغت در جدول جو

شب پیما
کسی که در شب راه می رود، آنکه شب را در بی خوابی و بی قراری می گذراند، شب زنده دار
تصویری از شب پیما
تصویر شب پیما
فرهنگ فارسی عمید
شب پیما
کسیکه در شب راه پیمائی کند
تصویری از شب پیما
تصویر شب پیما
فرهنگ لغت هوشیار
شب پیما
((~. پَ یا پِ))
شب بیدار، عاشق مهجور و بی قرار
تصویری از شب پیما
تصویر شب پیما
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ره پیما
تصویر ره پیما
راه پیما، آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، اسب یا استر تندرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب نما
تصویر شب نما
ویژگی آنچه در شب می درخشد و نمایان است مانند ساعت شب نما
فرهنگ فارسی عمید
(اَ نَ پَ رَ)
شب پیما. آنکه در شب راه رود. که شب پیمایی کند، کنایه از شب بیدار. (برهان). شب بیدار و بی خواب. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) :
ما به فریاد آمدیم از نالۀ شبهای خویش
پرسشی میکن ز رنجوران شب پیمای خویش.
کمال خجندی.
، دردمند، یعنی صاحب درد و آزار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) ، عاشق مهجور و بیقرار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(شَ پَ / پِ)
عمل شب پیما. شب نوردی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رجوع به اشک پیمای شود
لغت نامه دهخدا
راه پیمای. راهرو. روندۀ طریق، مسافر و سیاح. (ناظم الاطباء) ، اندازه گیرندۀ راه. (ناظم الاطباء). رجوع به راه پیما و راه پیمای شود
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ / پِ)
دشت پیمای. دشت پیماینده. صحرانورد. بیابان نورد. دشت سیر. دشت نورد:
یکی دشت پیمای برنده راغ
بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ.
اسدی.
به وادی دل من هیچ گوشه پیدا نیست
به غیر آهوی چشم تو دشت پیمایی.
اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب پیما
تصویر آب پیما
قایق روی آب رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ره پیما
تصویر ره پیما
مسافر و سیاح، راهرو، راهپیمای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب نما
تصویر شب نما
آنچه که در شب بدرخشد و نمایان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب نما
تصویر شب نما
((شَ نَ))
آن چه به شب جلوه کند و بدرخشد، برطرف کننده تاریکی
فرهنگ فارسی معین